مشروعیت ازدواج موقت:
قرآن کریم در آیه۲۴ نساء به مسلمانان فرمان داده است که مهر زنانى را که از آنان استمتاع مىکنند بپردازند: «فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ فَـاتوهُنَّ اُجورَهُنَّ». در اینکه مراد از استمتاع چیست، سهاحتمال وجود دارد: ازدواج دائم، مطلق تلذذ از همسر، و ازدواج موقت. از این سه احتمال، احتمال نخست درست نیست; زیرا اولاً کلمه استمتاع، هرگاه مطلق و بدون قرینه باشد در ازدواج دائم ظهور ندارد. ثانیاً اگر مراد زنان دائم باشند لازمهاش این است که به مجرد عقد، پرداخت همه مهر واجب باشد; زیرا این آیه مىگوید: «فَـاتوهُنَّ اُجورَهُنَّ= مهر آنان را پرداخت کنید»; حال آن که در ازدواج دائم پرداخت همه مهر به مجرد عقد واجب نیست; بلکه ازدواج موقت چنین است; همچنین مقصود، مطلق تلذذ جنسى از همسر نیز نیست; زیرا لازمه این احتمال این است که بر همسرانى که با زنان خود آمیزش نکرده و لذتى نبردهاند، پرداخت مهر واجب نباشد; درحالىکه اگر مرد از همسر دائم خود، پیش از آمیزش جدا شود، باید نیمى از مهر را پرداخت کند. بنابراین، احتمال سوم، یعنى ازدواج موقت متعین مىگردد. افزون بر این، جمعى از صحابه و تابعان، مانند ابنعباس، ابىبن کعب، سعیدبن جبیر و سدّى، آیه را اینگونه قرائت کردهاند: «فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ اِلى اَجَل مُّسَمًّى» ; یعنى اگر از زنان تا مدت معینى بهرهبردید; که در این صورت دلالت آیه در ازدواج موقت صریح خواهد بود. البته افزودن «الى أجل مسمّى» را باید حمل بر بیان و تفسیر آیه کرد; زیرا قرائت اهل بیت(علیهم السلام)و عموم مسلمانان برخلاف آن است. اکثر اهل سنت و اجماع امامیه نیز دلالت آیه فوق را بر ازدواج موقت پذیرفتهاند. قرآن در ادامه آیه مىگوید: اگر طرفین عقد مقدار مهر را پس از توافق، کم و زیاد کنند، مانعى ندارد: «ولاجُناحَ عَلَیکُم فیما تَراضَیتُم بِهِ مِن بَعدِ الفَریضَهِ». (نساء/۴، ۲۴) برخى مراد از مهر مذکور را مهر ازدواج دائم دانستهاند; اما امامیه و برخى از اهلسنت آن را به ازدواج موقت مربوط دانسته و گفتهاند: مانعى ندارد که پس از انقضاى مدت و باعقدى جدید مرد مهر را و زن مدت را افزایشدهد.
دلیل دیگر بر مشروعیت متعه روایاتاست. از ابنمسعود نقل شده که با پیامبر در جنگها شرکت داشتیم; درحالىکه همسرانمان را بههمراه نداشتیم. به پیامبر(صلى الله علیه وآله)عرض کردیم: آیا مىتوانیم خود را اخصاء (اخته) کنیم؟ پیامبر ما را از این کار منع کرده، به ما اجازه دادند تا در مقابل دادن جامهاى (به عنوان مهر) زنان را تا مدتى معین متعه کنیم; سپس آن حضرت این آیه را تلاوتکرد که مىگوید: چیزهایى را که خداوند حلال کرده بر خود حرام نکنید: «لا تُحَرِّموا طَیِّبـتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکُم». (مائده/۵، ۸۷) در روایتى دیگر از سَبْره جُهَنى نقل شده که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)در سال فتح مکه یا حجهالوداع بهمسلمانان اجازه دادند تا زنان را متعه کنند. درپى این عمل، سَبْره گوید: با یکى دیگر از مسلمانان به این عمل اقدام کردیم. در حدیثى دیگر جابربن عبداللّه و سلمهبن اکوع گویند: روزى منادى رسولخدا بر ما وارد شد و گفت: پیامبر(صلى الله علیه وآله)به شما اجازه داده است که زنان را متعه کنید.
افزون بر سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله)روایات متعددى از صحابه که حکایت از جواز این عمل دارد نیز نقل شده است; چنانکه عمرانبن حصین گوید: آیه متعه در کتاب خدا نازل شد و ما در عهد پیامبر(صلى الله علیه وآله)به آن عمل مىکردیم و آن حضرت تا زمان وفات خویش از آن نهى نکرد. از جابربنعبداللّه نقلشده: ما در عهد پیامبر و ابوبکر با مقدارى خرما و آرد زنان را متعه مىکردیم، تا اینکه عمر از آن نهى کرد. از صحابه افرادى دیگر، مانند: اسماء دختر ابوبکر، ابنمسعود، ابنعباس، معاویهبنابىسفیان، عمروبن حریث، ابوسعید خدرى و سلمهبن اکوع و برخى تابعان همچون طاوس، عطاء، سعیدبن جبیر، مجاهد، سدّى و حکمهبنعتیبه و دیگران ازدواج موقت را روادانستهاند. سخن معروف عمر: «دو متعه در عهد پیامبر(صلى الله علیه وآله)روا و جایز بود; ولى من از آن دونهى کرده، مرتکبان آن را مجازات مىکنم: یکىمتعه زنان و دیگرى متعه حج نیز بر مشروعیت این امر دلالت دارد.
از اهل بیت(علیهم السلام) نیز در مشروعیت ازدواج موقت روایات فراوانى نقل شده است; ازجمله از على(علیه السلام)روایت شده که اگر عمر از متعه نهى نمىکرد، جز انسان شقى مرتکب زنا نمىشد. از امام باقر(علیه السلام)درباره متعه سؤال شد. آن حضرت فرمود: خداوند متعه را در کتاب خود و سنت پیامبرش حلال کرده است و تا قیامت حلال خواهد بود. در روایتى دیگر امام صادق(علیه السلام)درباره آیه۲ فاطر/۳۵ که مىگوید: خداوند درى را که بر روى بندگان بگشاید کسى را یاراى بستن آن نیست: «ما یَفتَحِ اللّهُ لِلنّاسِ مِن رَحمَه فَلامُمسِکَ لَها» فرمود: متعه از این قبیل است.
۱